گزارش جلسه نقد چهارشنبه ۲۴ خردادماه.

ساخت وبلاگ

 

روز 24 خرداد ماه، یکی دیگر از جلسات داستان خوانی و گفتگو با نویسنده در سرای محله داودیه، برگزار شد. در این جلسه که محور آن گپ و گفتگو و نگاهی اجمالی به مجموعه داستان «نوبت سگ ها» نوشته سروش چیت ساز بود، جمعی از نویسندگان و منتقدان حضور داشته و در پاره ای از موارد با نویسنده به گپ و گفتگو پرداختند. گفتنی است این مجموعه، 13 داستانی، اولین مجموعه جاپ شده ی نویسنده است که  توسط «نشر مرکز» در1394 منتشر گردیده و به دنبال آن مجموعه دوم این نویسنده هم  به نام « باران سفره ماهی» که حاوی 8 داستان است در 1395 توسط این نشر منتشر شد.

 در ابتدای جلسه هادی نودهی، مجری جلسه  از نویسنده خواست کمی از خودش، سابقه کار و سایر مواردی که بنظرش به کار معرفی اش می خورد برای حاضرین جلسه بازگو کند. چیت سازهم  به صورت مختصر عنوان کرد:

من متولد۱۳۵۷ ، لیسانس مکانیک از دانشگاه گیلان و فوق لیسانس پلی تکنیک هستم.. از حدود سال ۸۰ شروع به داستان نویسی کردم.اما ۷-۸ سال اخیر بود که نوشتن برایم جدی تر شد...و از سال ۹۰ کاملن جدی تر.  مدتی هم ( از سال 90) در کارگاه داستان نویسی فرهاد فیروزی ( ایشان از شاگردان هوشنگ گلشیری بودند و مدتی عضو هییت تحریره کارنامه بودند) حضور داشتم  که برایم بسیار مفید بود.این کارگاه نظم خوبی به کارهایم داد.ایشان تمام این داستان ها را خوانده و می توانم بگویم این داستان ها در کارگاه های ایشان شکل گرفته است.

سپس نودهی سوال کردند که بنابر پاره ای ویژگی‌ها٬همه ما بنوعی تحت تاثیر گلشیری هستیم. اما سوال من این است که در مورد شما میزان این تحت تاثیر بود چقدر است؟

چیت ساز :

 همان طور که اشاره کردید همه ما بنوعی تحت تاثیر کارهای او هستیم... مخصوصن موقعی که داستان مدرن می‌نویسیم. چون او بصورت صحیح و استادانه‌ای به این نوع داستان پرداخته و آن را شکل داده. مطلب بعدی  زبان و لایه‌های داستانی است که گلشیری انجام داده. البته از نظر جنس یا فضا داستانی شاید کارهای من شبیه او نباشد اما من هم مدرن نوشتن و دغدغه‌های زبانی  دارم... مطلب بعدی این که اگر بخواهیم داستانی بنویسیم و با نقطه پایانش داستان تمام نشود بلکه در ذهن خواننده  شروع شود، این ویژگی در کارهای گلشیری هست  و باعث می‌شود ما علاقمند باشیم داستان‌های او را دوباره بخوانیم. برای همینه است که می‌گویم، بله. از این جنبه گلشیری روی کارهای من تاثیر داشته...

سپس چیت‌ساز در مورد سوال نودهی که از وضعیت چاپ و رفتار ارشاد پرسیده بود گفت:

 داستان ها را دو قسمت کردم و بقیه داستان‌هایم را گذاشتم برای بعدها... اما در این دوقسمت هم به پیشنهادِ ناشر و تایید خودم ٬یکی  دو تا از داستان‌ها را باز کنار گذاشتم. جرح وتعدیل‌هایی انجام دادم تا حساسیت‌ها کمتر باشد. در نهایت از نسخه‌ای که تحویل دادم. از کتاب سفره ماهی، فقط یک جمله و از نوبت سگ ها٬ جملاتی حذف یا کمی کلماتش تغییر یافت...

سوال بعدی مجری جلسه در مورد سخت یا سهل نویسی بود. که چیت‌ساز جواب داد:

 داستان‌هایی داشته‌ام که در یک نشست نوشته‌ام مثل داستان «وازلین، پنیر ومرحوم گاسپاره..» که البته بعدن بازنویسی چند باره شده.  ... در کنارش هم  مثلن داستان «شاپرک ها» در نوبت سگ‌ها که چند بار آن را نوشتم. یعنی چند بار بطور کامل و بعد چندین بار ویرایش. تم...یا داستان «آستانه مبارکه...» که مجبور شدم راوی آن را که اول شخص بودعوض کنم. یا داستان «آهو شدی به جست» در مجموعه بارش سفره‌ماهی که داستان سختی است. هم نوشتنش برای من٬ هم خواندنش برای خواننده.و وقت زیادی ازم گرفت... ‌کلن ویرایش و بازخوانی در کارم زیاد است... البته بستگی به داستان هم دارد...

سوال بعدی نودهی این بود که بعنوان نویسنده، شما چگونه سوژه‌ها که بسیاری از آن‌ها تکراری هستند، کار می‌کنید؟ منظورم این است که چگونه  آن‌ها را مال خود می‌کنید؟ بنظرم می آید نویسندگانی که روی فرم کار می‌کنند سوژه برایشان خیلی اهمیت ندارد و دنیای ذهنی‌شان برایشان مهم‌تر است. که چیت‌ساز جواب داد:

حرفتان را قبول دارم که سوژه‌‌ها به صورت خام زیاد استفاده شده‌اند. بنابراین کاری که باید برای تازه کردن داستان باید انجام داد، این است که باید برای آن سوژه، جهان نویی ساخت. که حتمن لازم نیست این کار مثلن حتمن براساس  فرم یا شخصیت یا ... باشد.

 سپس طبق روال جلسات، از نویسنده درخواست شد که قسمتی از کتاب  یا یکی از داستان های مجموعه را به انتخاب خود برای حاضران قرائت کند. که ایشان هم داستان «کوچ» را که داستان اول مجموعه است برای حاضرن قرایت کردند. داستانی که از زبان دختری به نام نغمه روایت می‌شود. داستان فضاهای مختلفی دارد، از جمله کوچ، عشق پدر (منوچهر) به مادر (ناهید)، تیرخوردن پدر، گلوله‌ی مانده در سینه‌اش، مهاجرت و...

سپس مجری جلسه از حاضران خواست در گفتگویی نزدیک با نویسنده نظرات خود را بیان کنند.

سیروس نفیسی: در درجه اول باید بگویم از داستان خوشم آمد. بنظرم داستان، داستان مهاجرت است. البته در کنار آن پدر هم داستان های خودش را دارد. همین طور که دختر یا نغمه هم هست. اما مطلب مهم این است که در پروسه‌ی داستان، امر رئال و غیر رئال در داستان مشخص نیست. که این بنظرم از هنرهای نویسنده بوده که توانسته این کار را به این صورت انجام دهد که ازکار بیرون نزند. یعنی در وجه اول داستان رئالیستی است. در انتها هم نفیسی سوال کردند: با این که تحصیلات شما در رشته‌های مهندسی است، چرا در داستان های‌تان این فضا را بکار نگرفته اید که سروش پاسخ داد: شاید رابطه‌ی عشق و نفرت باشد ، شاید هم دوست ندارم در کارهایم خودم را بازنویسی کنم.

عباس باباعلی: من این داستان را اوایل 94 خواندم و براساس حاشیه نویسی‌هایی آن موقع‌، رجوع دیگری داشتم بر این مجموعه. بنظرم بعضی از داستان‌های این مجموعه، مثل «به آسانی»، «وضعیت نهایی» در عین کوتاهی داستان‌های بسیار خوبی هستند. جدا از آن سایر داستان‌ها هم نشان می‌دهد ما با نویسنده‌ای قوی، و توانا که خوب می‌بیند و خوب می‌نویسد روبرو هستیم. اما نکته اینجاست که این توانایی گاهی در بعضی از داستان‌ها، باعث شده نویسنده بدون سانسور، فضا‌ها و توصیفات زیادی را در داستان وارد کند و اصطلاحن داستان چگالی زیادی پیدا کند. مطلب بعدی سادگی اسامی داستان‌ها در مجموعه است که بنظرم با این که می‌تواند امری سلیقه‌ای باشد اما چیزی به داستان‌ها اضافه نکرده، هر چند در مجموعه دوم بنظر نویسنده به نام گذاری دقت بیشتری کرده.  

سپس نویسنده در جواب پرسش  یکی از حاضران که نحوه‌ی چینش داستان‌ها و نسبت نویسنده با امر واقع پرسیده بود، گفت:

در مجموعه بارش سفره ماهی، داستان‌ها بیشتر فراواقع‌گرا و فانتزی و سورئالیستی است. البته در نوبت سگ‌ها هم گاهی در رئالیستی  ترین آن ها هم مرز واقعیت و فراواقع گاهی در هم می‌رود. هر چند در بعضی از داستان‌ها این مجموعه مثل «پراید» یا «چرخ و فلک» به رئال نزدیک شده م... البته این که چه چیزی رئال است و چه چیزی غیر رئال، هم  خودش بحث جداگانه ای دارد. و برای من هم شاید خیلی مرز های روشنی نداشته باشند. ..اما بطور کلی در داستان، جهانی که قطعیت ندارد برایم جالب است... هر چند دنیای خود داستان به من می گوید چگونه بنویسم. از طرفی هر داستان به گونه‌ و زبان خودش روایت می‌شود و اگر روایتش عوض شود، داستان عوض می‌شود...

در پرسش یک از حاضرین که پرسیده بود: در بعضی از داستان‌های مجموعه اول تلاش برای توجیه پذیر را می‌بینیم، در صورتی که در مجموعه دوم در امر غیرواقع شما راحت‌تر برخورد کرده‌اید.  گفت:

من اول از همه برای خودم می‌نویسم. و نگاه می‌کنم به داستانی که دارم می‌نویسم... ضمن  واقعن نمی توان دقیقن نحوه ی پا گرفتن این جهان داستانی را بیان کرد.  

قباد آذر آیین: ما در این مجموعه با داستان‌های متنوعی روبرو هستم. داستان‌های وهمی مانند کوچ، آستان متبرک..، - داستان‌های رئال مانند « پراید سفید» ...و داستان‌هایی که ادغام این دو هستند. بهر روی من امتیاز داستان‌های مجموعه را در فضاسازی آن‌ها می‌بینم. از میان داستان‌ها داستان کوچ، و شاپرک را دوست داشتم. اما داستان پراید بنظرم داستان خوبی نبود. چون تلاش شده داستان را که رئال است به سطح داستان غیر رئال ببریم. این باعث شده داستان پایان‌بندی خوبی هم نداشته باشد. من در داستان‌های کارگاهی ایشان، نقش مدرس را می‌بینم. آن هم در زبان و نحوه‌ی بیان.

ناصر تیموری: آن جا که نویسنده رئال نوشته، داستان ها بهتر نوشته شده اند. اما آن جا که از این دایره خارج شده، داستان دچار سخت نویسی شده... مثلن در داستان پراید، انتهای داستان شاید زیادی باشد... گاهی هم بنظر می رسد نویسنهده عمدن خواسته کاری کند که خواننده مجبور به دوباره خوانی شود مثل داستانِ « جنگ و صلح» . اما کلن از داستان های ایشان خوشم آمد. بنظرم نویسنده تجربه‌ی زیستی خوبی دارد؛ حتی بیشتر از سن‌شان.

پوریا فلاح: من در برخورد با این داستان‌ها، لحظاتی از آن‌ها را دوست داشتم. مخصوصن داستان‌هایی که وقتی می‌خوانی، طنز زیر پوستی خوبی دارند. اما باید بگویم: برای من اگر سوژه تکراری باشد، هر چند نویسنده روی آن خوب هم کار کرده باشد برایم جالب نیست. چون بنظرم نمی‌شود داستان یک خطی تکراری را با خیال پردازی ساخت. در اصل بنظر من بهتر است چیزی به آن اضافه کرد. برای همین می‌خواهم بپرسم : تعریف تو از واقعیت و شکستن آن و نقش تو در آن چیست؟ چون بنظرم می‌آید این جا کمی داستان رها شده...

 نودهی هم در ادامه اشاره کردند:

-بنظر من هم رابطه بین فرم و قصه این جا مهم است. به بیان دیگر، انگار حجم قصه  در رابطه با فرم کم است.

سروش:  بنظرم من هم  خیلی کم پیش می‌آید که با قصه‌ی جدیدی روبرو شوم. معمولن یک داستان یک خطی تکراری داریم اما مثلن آدمش فرق دارد یا موقعیت عوض شده یا نوعی پارادی می‌کنیم. در هرحال بنظرمن هم  اصل قضیه، قصه است...

ابراهیم  دم شناس : موضوعی در این داستان مطرح شده که به من نزدیک است. آن هم « کوچ » است. بنظر من مسله‌ی  مطرح«افق‌ها» است. . نمی‌دانم آیا در داستان مهاجرت، می‌توان به چرایی مهاجرت یا افق‌ها پرداخت... بنظر من در این داستان، گاهی خواننده متوجه چرایی داستان نمی‌شود.

لیلا  معظمی: بنظر من قصه، قصه دختر(نغمه ) است. قصه، قصه‌ی ایل یا کوچ نیست.

مسعود پهلوان بخش: من بانظر پوریا موافقم. بنظر من قرارگرفتن امر واقع و غیر واقع در کنار هم، باعث شده بخشی از داستان مغفول واقع شود. اما نقطه‌ی قوت داستان ایشان را من در فضاسازی بدیع می‌بینم. مثلن رابطه‌ای را که بین افراد خانواده می‌بینم. سردی خاصی که در رابطه با هم دارند. این نقطه قوت را در داستان پراید سفید هم می‌توان دید.

محمد جابری: بنظرم نویسنده به فضا و زبان اهمیت زیادی داده. یعنی سلیقه‌‌اش بر این مبناست. برای همین من از فضاسازی داستان لذت می‌برم، اما از خود، قصه نه. چون محتوی داستان،(منظور ایده‌ی داستان) خیلی قوی نیست. هرچند باید اشاره کنم درحال حاضر کتاب‌هایی موفق ترند که فضا و زبان موفقی دارند

یاسر قاسمی: من از مجموعه دوم نویسنده « بارش سفره ماهی» بیشتر خوشم آمد. مخصوصن از داستان های «وازلین، پنیر و مرحوم گاسپاره» ،« لویدگی» ، و.. اما از این داستان خیلی خوشم نیامد. مخصوصن از قسمت مربوط به ایل و کوچ. بنظرم ضعیف و کلیشه‌ای شده بود.

 منیرالدین بیروتی: از داستان خوشم نیامد. چون اتفاق نیفتاده. بنظرم حتی گاهی تا لبه‌ی داستان هم نرفته. داستان زمان و مکان نداریم. شکل نگرفته... فضاسازی هم در داستان مکانیکی اجرا شده... شاید هم، قدرت نمایی نویسنده، باعث  ضعف داستان شده.... داستان در اصل همه چیز را گفته... البته بنظرم بحث بین رئال و غیر رئال هم در این جلسه خلط شده...

بهار رضایی: راوی شما دختری است جوان، به نام نغمه... آیا بنظرتان نیامد که ممکن است راوی سختی باشد؟

که چیت‌ساز اشاره کرد به این که خود من دختر دارم و انشاله تا چند سال دیگر می‌رسد به سن همان نغمه...

 فرحناز علیزاده: فرض کنیم داستان، داستان کوچ نیست و داستان نغمه دختر خانواده است. در این صورت ما با راوی اول شخص مواجه هستیم. در صورتی که فقط در پایان داستان  است که همه چیز برای‌مان روشن . برای همین خواننده می‌تواند از خودش بپرسد، کاش زودتر با نغمه اشنا می‌شدم... شما می‌گویید: می‌خواهید از کلیشه‌ها فرار کنید؟ اما چگونه؟... من به کارهای آقای بیروتی اشاره می‌کنم. ایشان هم دغدغه‌های زبان را دارند، اما آن را در کنار داستان قرار می‌دهند... بنظر من باید نویسنده، زبان یا ذهنیت خودش را در خدمت داستان قرار دهد. بنظر من مشکل داستان این است که راوی اول شخص دارد، اما به حالت سوم شخص می‌نویسد.

در پایان هم نویسنده ضمن تشکر از دوستان حاضر، در جواب مجری جلسه اشاره کردند:

 درحال حاضر دارم روی رمانی کار می‌کنم...  موقعیتم به گونه‌ای است که روزانه نمی‌نویسم... بنوعی هنوز نویسنده‌ی حرفه‌ای نیستم ...

 پس از ایشان ندا حمیدی نژاد داستانی به نام «طعم شوری پنیر و شیرینی خرما »

 را خواندند. داستانی با راوی اول شخص. دختری که از تجربیات صرع، و خاطراتش می گوید: از ده سالگی‌اش، وقتی برای شفا می‌بردندش جمکران، ... از عشق دوران بعدی‌اش پسری به نام فرزاد که در مستاجری‌شان زندگی می‌کرد و حالا رفته....

 در بررسی داستان، اکثر دوستان موافق بودند که داستان زبان و لحن خوبی دارد. خوب نوشته شده، اما سوژه‌ای انتخابی و طرح  «صرع» راوی در داستان، چالش برانگیز است و سطح توقع خواننده را بالا می‌برد. بطوری که خواننده به این سمت گرایش پیدا می‌کند که بداند تجربیات ذهنی راوی از صرع و حال و تاثیری که بر او گذاشته چگونه است...از جمله اشارات:

پوریا فلاح:  از داستان لذت بردم. اما شاید بهتر بود «فراز» زودتر وارد داستان می‌شد.

 ابراهیم دم شناس:  فضای زمانی 20 ساله اشاره شده در داستان، درآوردنش در داستان کوتاه سخت است.

منیر الدین  بیروتی:  در اساس معتقدم داستان موضوع بسیار سنگینی را انتخاب کرده، صرع، تجربه ویژه‌ای است. نمونه‌اش تاثیرات و بیان داستایوسکی از این بیماری.

عباس باباعلی: سوژه جالب است. و تکیه روی بخش‌های ذهنی داستان خوب. اما طرح صرع یا حتی شفا،  در داستان کار را سخت می‌کند.

سیروس نفیسی: با اشاره به شخصیت فرزاد  و عشق یا علاقه  راوی به او، که عینن در داستان دیگری از نویسنده قبلن تکرار شده، پرسیدند:  که  حمیدی نژاد  علت آن را بهم پیوسته بودن این داستان‌ها عنوان کردند.  

 

در این جلسه علاوه بر دوستان فوق، سایر دوستان حاضر هم در مواردی به بیان نظرات خود پرداختند.

تهیه گزارش: عباس باباعلی

 ( این نوشته دربرگیرنده بخش‌هایی از مباحث مطرح شده در جلسه از نظرگزارش‌گر است)

 

نقد چهارشنبه...
ما را در سایت نقد چهارشنبه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : naghde4shanbeo بازدید : 28 تاريخ : جمعه 20 مرداد 1396 ساعت: 7:32