چهل و دومین نشست از جلسات ادبی نقد چهارشنبه روز 15 شهریورماه سال 96، در سرای محله داودیه، برگزار شد. در این جلسه، رمان «دوربین» نوشته اشکان شریعت، که از سوی «نشر بوتیمار» در سال 1394 منتشر شده است، با حضور نویسنده، منتقدین شیما محتشمی و دانیال حقیقی و جمعی از نویسندگان و منتقدان به بحث و بررسی گذاشته شد.
در ابتدای جلسه مسعود پهلوان بخش، مجری جلسه در معرفی نویسنده گفت: اشکان شریعت نویسنده این رمان، جوانی است 23 ساله ساکن تهران، که ادبیات نمایشی خوانده، و در کارنامهاش، یک نمایش اجرا شده، و چند فیلمنامه کوتاه دارد که به فیلم تبدیل شدهاند. کتاب دوربین ایشان هم از سوی جایزه ادبی «واو» به عنوان بهترین رمان متفاوت اعلام شده است. در اطلاعیه این جایزه ادبی دلیل این انتخاب چنین: «خلق قصهای دیگرگونه و پرکشش که با روایتی نو، گمگشتگی انسان امروز را به تصویر میکشد، نثر روان و ابهامی هوشیارانه بین واقعیت و حقیقت» عنوان شده است.
سپس ایشان، طبق روال جلسات، از نویسنده درخواست کردند قسمتی از کتابِ خود را برای حاضران قرائت کند. که اشکان شریعت صفحاتی از ابتدای رمان را برای حاضران قرائت کرد. پس از آن، مجری جلسه از نویسنده در مورد نحوهی شکلگیری ایدهی رمان پرسید، که شریعت گفت: «به صورت خلاصه میتوانم بگویم ابتدا ایدهی اصلی کتاب: «مردی که در لباس خرس است و زنی وسط روز میآید به دیدنش» به ذهنم تداعی کرد که یک نمایشی در حد 10 دقیقه بود و بعد رمان کم کم شکل گرفت. در جواب سوال بعدی مجری جلسه که پرسید: «مشخص است که داستان شما، داستان متفاوتی است که در سالهای اخیر نمونهای شبیه آن کمتر داشتهایم... آیا نویسنده خاصی الگوی شما بوده... یا خودتان را به نویسنده خاصی نزدیک میبینید؟
اشکان شریعت گفت: «شاید شانس من این بوده که در محیط آکادمیک نبودهام. و توانستم چیزی را که دلم میخواسته بنویسم. چون از نظر من محیط آکادمیک باعث میشود نویسنده ترسو شود. از نظر تاثیر هم قبول دارم که هر نویسندهای تحت تاثیر نوشتههای قبلی است. و اصلن شاید با تسامح بگویم هر نوشتهای میتواند نوعی تکرار باشد...
سپس شیما محتشمی بعنوان منتقد اول اشاره کرد که بخاطر ضیق وقت، ابتدا اشاراتی دارند به فرازهایی از رمان: از جمله:
- توصیفات موشکافانه و جانبخشی به اشیا که در رمان فراوان دیده میشود.
- توصیفات بکر و زیبا که در جای جای داستان دیده میشود.
- ویژگی داستان که گاهی خواننده لزوم دوباره خوانی بخشهایی را احساس می کند.
- حرکت یا وضعیت بینابینی بین طنز یا جدی بودن، که خواننده را با خودش درگیر میکند.
- رنگ و بوی رمان که فضایی پست مدرن دارد. که اِلمانهای این ویژگی را میتوان چنین برشمرد:
- شالوده شکنی و بی مرزی بین واقعیت و غیر آن- غیاب در برابر حضور - ساختار و فضایی که خواننده را دچار دوگانگی می کند. - عدم رعایت توالی زمان - در کنار هم قرار دادن عناصر متضاد - عدم رعایت هنجارها توسط راوی - تاکید بر عنصر تصادف و شانس - بروز حس از هم پاشیدگی - تاکید بر عنصر زیبایی در برابر تعقل - روی آوردن به عالم خیال - غیر فعال کردن عناصر داستانی.
و سایر المانها که در نهایت باعث میشود در پایان داستان عنصر قطعیت زیر سوال رفته و شک و تردید پدیدار شود.
پس از ایشان منتقد دیگر جلسه دانیال حقیقی در مورد کتاب بیان کرد:
بنظر من این کتاب خیلی راه دارد تا به آن جایی که منتقد دیگر گفته برسد. مهم ترین مسله، شکل گیری فضای ادبی در درون آن متن است. بنظر من نویسنده در نوشتن این داستان با ابتدایی ترین اصول داستان نویسی هم آشنا نبوده، در این کتاب ما با نویسندهای روبرو هستیم آماتور، که انرژی زیادی داشته و از هر تکنیکی در رمانش استفاده کرده، تا به خودش ضربه بزند. بنظر من عجیب است که از این کتاب تعریف میشود و این کتاب اصلن برنده جایزه شده!!...
پس از صحبت ایشان، مجری جلسه از حاضران در جلسه خواست تا نظرات خودشان را مطرح کنند.در ابتدا:
یاسر قاسمی : بنظر من اشکان شریعت جنون یا قدرت آوانگارد بودن را دارد. این ویژگی در جای جای رمان هم دیده میشود. برای همین توصیفات گاهی عالی و گاهی خوب نیستند. و گاهی داستان میرود سمت قصه گویی و... یا راوی دفعتن عوض میشود که به کتاب صدمه میزند. با این همه توصیفات و فضای داستان نشان میدهد اشکان، نویسندهای است با قریحهی شاعری.
سیروس نفیسی: بنظر من چالشی که بین دو منتقد وجود دارد، همیشه در آثار آوانگارد و متفاوت از عرف های رایج، دیده میشود. یعنی یک طرف تایید و طرف دیگر ردیه مطلق؛ که بایستی از این حالت خارج شد. بهر حال بنظر من ، ما با نویسندهای سرو کار داریم جوان، که دنیایی را ترسیم میکند از گمشدگی آدمها، پادرهواییشان، ترسها و اوهام هایی که یقه آدم ها را گرفته، جایی که آدم ها تبدیل می شوند به گوشت های سلاخی شده... اما بنظر من نویسنده در این میان تند روی کرده، و علیرغم دانش داستانی و فلسفی که در رمان بکار برده، جاهایی زیاده روی کرده... و یا این که در بعضی جاها، شاهد فضاهای گروتسک جالبی هستیم از جمله «صاحب خانه ای که دو چهره دارد» که خودش بدعت جالبی است، اما با سایر قسمتها نمیخواند. بهرحال از نظر من ما با فضایی مدرن و بیشتر پست مدرن روبرو هستیم. نهایت اینکه، بنظر من داستان در انتها خودش را خوب جمع میکند.
محمد جابری: بنظر من در یک چهارم ابتدای اثر ما با نویسندهای روبرو هستیم . که توصیفات بیش از اندازه نشان میدهد؛ با نویسندهای روبرو هستیم که دارد تواناییهایش را به رخ میکشد. البته بتدریج این وضعیت افت میکند... بنظر من بهتر است در نقد اثر به جای تکیه بر المانهای پست مدرنیستی، به این نکته توجه کنیم که آیا عنصر تناسب در اثر رعایت شده یا نه؟ که بنظر من گاهی ایدهها بصورت مناسب کنار هم چیده نشدهاند.
معصومه اصغری: بنظر من نباید به کتاب برچسب خوب یا بد زد. و بهتر است واقع بین باشیم و ببینیم ادبیات ما کجاست؟ ما در این چند سال تکرار پشت تکرار داشتهایم. و الان با نویسندهای روبرو هستیم که کاری متفاوت انجام داده...اما در مورد این کتاب، اولین نکته جالب در این رمان برایم این بود که افراد در این رمان نام ندارند. پیرمرد، صاحبخانه، لاغر، چاق نامیده میشوند... بنظر من یکی از محورهای رمان این است که میخواهد بگوید جامعه ما دارد به سمت حیوانیت و درندگی پیش میرود. انسان دارد از انسانیت خارج میشود. با همه گسستهایی که در رمان دیده میشود، اگر چه ممکن است خط روایی را کم رنگ ببینیم، اما این خط روایی در رمان موجود است. در پایان، بعنوان اولین اثر یک نویسنده جوان، بنظرم رمان خوبی است.
هادی نودهی: رمان تکیهاش بر سوژه است و نویسنده این دغدغه را داشته، که این سوژه را با فکر فلسفی خود بیان کند، که این ویژگی میتواند طرفداران خودش را داشته باشد، یا نداشته باشد؛ هر چند بنظرم نویسنده در این راه تا اندازهای مقهور این سوژه شده. در مورد آوانگارد بودن، نظر من این است که اولین تجربههایی از هر دست را میشود آوانگارد نامید و تکرار آنها را نمیتوان آوانگارد دانست. در این رمان ما شاهد مولفههای آشنای زیادی هستیم، گروتسک، توصیفات و فضاهای اکسپرسیونیستی، انسان پوچی، ابزورد و... علیرغم اینها بنظرمن آنجا که نویسنده داستان را میگوید: خوب میگوید. مطلب دیگر مربوط به عناصر و فضای ایرانی است که در رمان کم است. و آخر اینکه نمیدانم این رمان را در کجای ادبیات ایران میتوان قرار داد.
کامران سلیمانیان: من در این رمان دو ویژگی میبینم. 1- کم حوصلگی. 2- نوشتن در خلا. بنظر من این رمان بیشتر بازخورد ذوقزدگی است. ما باید ببینیم کجا واقع شدهایم؟ بنظرم باید مشخص شود که این رمان چه میخواهد بگوید. هر چند بنظرم در مورد رمان بودن این اثر هم میتوان چالش کرد. مطلب بعدی اینکه آیا ما معناگریزی را توانستهایم اجرا کنیم؟... بد نمیدانم به این نکته هم اشاره کنم که این گونه نوشتن، باعث میشود که خوانندهها به دو قطب مخالف هم تقسیم شوند. موافق و مخالف. و در نهایت کار غیرقابل نقد به نظر برسد. در پایان سوالم این است که چرا این رمان برای نقد انتخاب شده است؟
پریا نفیسی: ابتدا بنظرم باید به این نکته دقت کنیم که قرار نیست در این جا به نویسنده توصیه شود که چه بنویسد؛ این را خود نویسنده تعیین میکند. مطلب دوم، این که هیچ کاری بدون کاستی نیست؛ و هر بحث و نقدی در مورد هر کتابی، موافقان و مخالفانی ایجاد می کند و این جلسه هم از این موضوع خارج نیست. اما نکته مهم ارتباط با اثر است. بنظر من یک خط روایی در این داستان موجود است و اتفاقن یک نقطه قوت این اثر، همین خط روایی است؛ که گاهی هم یک داستان معمایی- جنایی تداعی میکند. اما این که چرا مثلن فضا تیره و تار یا ابری است. بنظرم این اشاره به جهان درونی انسان است. و یا تبدیل انسان به حیوان، مفهومی است که یونگ هم به آن اشاره دارد. در نهایت بنظرم این رمان جنبههای پنهان انسان را نشان میدهد و در این کار موفق بوده.
عباس باباعلی: من بعنوان یک خواننده، از خواندن این رمان لذت بردم. جدا از آن، بنظرمن رمان توانسته جهان داستانی خود را بسازد. آن هم در زمانهای که در ادبیات ما، هنوز رمان به اندازه داستان کوتاه موفق نبوده...بنظر من هر چه به انتهای رمان نزدیک میشویم، خط روایی داستان و جذبهی این خط روایی بیشتر میشود. در مورد بعضی از اشکالات، بنظر من درست نیست که رمان را مانند داستان کوتاه، بررسی کنیم، چرا که در رمان دست نویسنده بازتر است و احتمالن تکههای سلیقهای هم بیشتر. ضمنن اشارتی دارم به پایان داستان که نویسنده ، بسیار زیبا داستانش را پیوند میدهد به این سوال اساسی که «جای امن کجاست؟ »
ابراهیم دمشناس: من اثر را خیلی وقت قبل خواندهام، برای همین در مورد خود اثر نظر نمیدهم. اما با توجه به صحبت دوستان علیرغم این که ممکن است با خواندن اثر نقایصی به نظرم برسد؛ اما فکر میکنم در این جلسه گاهی نکاتی اشاره شد که به متن ربطی نداشت. مثلن در مورد فروش کتاب یا نشر... یا «طرح این سوال که چرا این کار راه نقد را بر ما میبندد؟» بنظر من این مشکل جامعه ادبی یا نقد ماست؛ نه مشکل متن... بنظرم من باید در امر نقد جلوی شتابزدگی و دامن زدن به حاشیه ها را بگیریم.
در ادامهی جلسه برخی حضار از جمله قباد آذرآیین تذکراتی در مورد جلسه دادند، از جمله این که: بایستی در انتخاب کتاب و منتقد نهایت دقت انجام گیرد. ضمن آن که منتقد موظف است آرا و عقاید خود را بر مبنای دلایل و فاکتهای متنی طرح کند، که در این جلسه و به خصوص در مورد منتقد دوم، این امر مطلقا صورت نگرفته است.
درپایان جلسه، اشکان شریعت با تشکر از دوستان حاضر گفت:
- بنظرم بخشی از اشارات دوستان به نقایص کتاب وارد است، یا میتواند وارد باشد که این نقایص میتواند حاصل کم تجربگی من باشد... شاید اگر الان بود، این کتاب را به این صورت چاپ نمیکردم.... تا اندازه ای در این کار تحت تاثیر بوف کور قرار داشتهام...اما در مورد نحوه بیان ردیهای که توسط یکی از منتقدین ارائه شد، آن را پهلو زننده به حرکت های سرکوب گرایانه و فاشیستی می نگرم.
در این جلسه سایر دوستان و حضار هم به فراخور بحث، به بیان نظرات خود پرداختند.
تهیه گزارش: عباس باباعلی
این گزارش، گزیده و خلاصه نکاتی است (از نظر گزارشگر)، که حاضران در جلسه مطرح کردند.
نقد چهارشنبه...
ما را در سایت نقد چهارشنبه دنبال می کنید
برچسب : گزارشی,جلسه,کتاب,دوربین, نویسنده : naghde4shanbeo بازدید : 18 تاريخ : پنجشنبه 23 شهريور 1396 ساعت: 16:15